دلاوری های لطفعلی خان زند آخرین پادشاه زندیه
سر هارد فورد جونز كه در جوانى نماينده تجارى و سياسى انگلستان در بصره بود، اولين وزيرمختارى است كه از جانب وزارت امور خارجه انگلستان به دربار فتحعلىشاه فرستاده شد ولى او اساساً با لطفعلىخان دوستى نزديك و مكاتبه داشت.
جونز شيفته لطفعلى خان بوده است و كلمات و سخنان او را مو به مو تكرار كرده است. او شاهد جنگ و گريز و پيروزيها و ناكاميها و در نتيجه شكست لطفعلىخان در آخرين روزها بوده است. اينك جريان آخرين روزهاى لطفعلى خان به قلم او را باهم مرور میکنیم:
«… طرح اين بود كه لطفعلىخان مىبايست از موضعى كه در اطراف شهر گرفته است دور شود تا حاجى ابراهيم كلانتر در كمين و گوش به زنگ باشد و ياران لطفعلى خان آزادى بيشترى در اجراى نقشه خود داشته باشند. پس لطفعلى خان از موضعى كه داشت عقب نشست. ليكن در اين هنگام كه حاجى ابراهيم به احساسات و هدفهاى اهالى شيراز پى برده بود، دريافت كه اجراى طرح قبلى مبنى بر ايجاد يك حكومت متحد امرى است امكانپذير و امنيت او فقط وابسته به آمدن و پيروزى قاجارهاست. پس در كمال وقاحت تصميم گرفت كه شهر را به آنها تسليم نمايد و با شور و هيجان ملتمسانه از آقا محمدخان خواستار شد در حركت خود به شيراز شتاب كند. خواهش او به خوبى پذيرفته شد و فوراً به مرحله اجرا درآمد ليكن به لطفعلى خان نيز فرصت داد تا دلاورى حيرتآور و استعدادهاى نظامى اعجابانگيز خود را بنماياند.
آقا محمدخان نخست با سپاه پيشقراول خود بر تمام گردنههاى بين اصفهان و استخر دست يافت سپس با نيرويى بسيار عظيم در منطقهاى نزديك گردنه “گروح” اردو زد. فزونى سپاه قاجار، استحكام مناطق اشغال شده توسط پيشقراولان، فاصله ميان اردوى قاجار و اردوى زند، و كمى نفرات قشون لطفعلى خان، آقامحمدخان را كاملاً از جانب دشمن و احتمال حمله ناگهانى او آسوده خاطر كرد. با اين حال لطفعلى خان به زودى از موقعيت دشمن مطلع شد و با يك حركت اجبارى كه نظير آن هرگز در تاريخ ايران ديده نشده است، كوشيد تا خود را به گردنه پرسپوليس [استخر؟] برساند و درست هنگامى كه قاجارها به صرف شام مشغول بودند، ناگهان به جبهه پيشقراولان حمله كرد و آنها را شكست داد. سپس به قلب سپاه هجوم برد و اردوى دشمن را پس از يك مقاومت خونين، سخت درهم شكست و همه اين ماجراها يكى پس از ديگرى و با سرعت هرچه بيشتر پشت سر گذاشته شد.
اكنون ديگر مقاومت در برابر لطفعلى خان پيروز، پايان گرفته بود و مىگفتند آقامحمد خان فرار كرده است ليكن در يك لحظه شوم، فتحعلىخان نزد لطفعلىخان آمد و از او خواست تا دم سحر به استراحت بپردازد. علت اينكه لطفعلىخان به پذيرفتن اين پيشنهاد خائنانه تمايل نشان داد اين بود كه طول راه و جنگهايى كه او و قشونش در پيش داشتند، حقيقتاً استراحت مىطلبيد. به علاوه شاهزاده زند از نقارهخانه دشمن اعلان پيروزى خود را به عنوان فاتح و پادشاه ايران شنيده بود.
سرانجام صبح برآمد، صبح ياس و اندوه و ناكامىهاى لطفعلى خان، زيرا همين كه روشنايى بردميد، او دريافت كه آقامحمدخان در دورترين نقطه اردوى اوست. ليكن در همان زمين چادر زده و سپاه پراكنده از هر سو به او پيوسته است.
افراد لطفعلى خان از خستگى سى و شش ساعت راهپيمايى پى در پى و جنگ هاى سخت كه يك نفر در مقابل بيست نفر مىجنگيد، بيرون نيامده بودند و حالى نداشتند كه بتوانند در چنين شرايطى بار ديگر حمله را تكرار كنند. پس لطفعلى خان اجباراً جمع قهرمانان خود را به گروه فشردهتر و كوچكترى مبدل كرد و آهسته و موقر، ليك دلتنگ ميدان را ترك گفت.
مرد اخته كوچكترين اقدامى در راه مانع شدن از عقبنشينى او ننمود و با روشى زيركانه حتى همه كسانى را كه مىخواستند از روى تملق و چاپلوسى او را متقاعد كنند كه دشمن به آسانى قابل شكار است، به سختى سرزنش كرد و گفت: “هرگز به شير گرسنه، هنگامى كه قصد دارد شما را ترك كند، حمله نكنيد”!
رويدادهاى اين شب شوم، همه اميدهاى لطفعلى خان را براى بازگرفتن شهر شيراز از چنگال قاجارها، كه حالا ديگر بلامانع پيش مىرفتند، بر باد داد. همچنان كه آقامحمدخان به سوى شهر بد طالع مىراند، حاجى ابراهيم از فاصله به پيشواز او درآمد و دروازههاى شهر را به او تسليم نمود و در عين حال خانواده لطفعلى خان، خانواده او و جان و شرافت همشهريان سابق خود را در اختيار اين ظالم سنگدل نهاد.
مىگفتند در اين لحظه آقامحمدخان به حاج ابراهيم گفته بود: “من در طول زندگى با سه ماجراى خارقالعاده روبهرو شدهام: اولى حاج ابراهيم، با وسعت و عظمت سياهى خيانت تو! دوم با شهامت و جسارت لطفعلى خان در حمله به جبهه پيشقراولان در گردنه تختجمشيد و سپس در حمله به من! و سوم با سرسختى خودم هنگامى كه تقريباً همه چيز از دست رفته بود، ليكن من تا سپيدهدم در ميدان برجاى مانده بودم.”
در همه اين مدت آقامحمد خان با فتحعلىخان خيانتكار در تماس و در رابطه بود منظور از قاجارها از صداى “نقارهخانه” و اعلام پيروزى چيز ديگرى جز فريب دادن لطفعلى خان در مورد موقعيت حقيقى خودش نبود. اين تصميم از پس پيغامى گرفته شد كه براى مرد اخته در اين باره فرستادند يعنى به او اطلاع دادند كه فتحعلى خان، شاهزاده زند را متقاعد نموده است كه اسلحه خود را كنار بگذراد و تا صبح به استراحت بپردازد و اين اندرز پذيرفته شده است….
…. به فاصله كمى از كرمان كه لطفعلى خان با شهامت هميشگى به دفاع آن مشغول بود، او و اسبش هر دو به زمين افتادند. اسب نجيب به دست چند ناجوانمرد مجروح شد و لطفعلى خان نيز توسط افراد دشمن، زخمهاى زيادى برداشت، ليكن از بخت بد او هيچ يك از اين زخمها مهلك نبودند و در اين حال بود كه اسير شد و او را به نزد آقامحمدخان بردند.
از شاهزاده شكست خورده، سخنى جز راست و شرافتمندانه شنيده نشد. پس آقامحمدخان دستور داد آناً چشمهاى لطفعلى خان را درآوردند و سپس آن چنان رفتار شنيعى كردند كه از شدت زشتى و هولناكى به زبان نمىآيد.
پس از بازگشت به بصره، من تا مدتها به تماس و مكاتبه منظم با لطفعلى خان ادامه دادم و او در هر نامهاش اصرار مىورزيد هر چه زودتر خودم را به او برسانم.
با شكست و مرگ او سلسله زنديه پايان گرفت و افراد خانوادهاش به مصيبتهاى زيادى گرفتار شدند. شايستگيها و دلاورىها و پايدارىهاى لطفعلى خان، موضوع تصنيفها و ترانههايى شد كه مردم در كوچه و بازار مىخواندند و ورد زبانشان بود.
مطالب از سراسر وب
مطالب مشابه
کوروش کبیر و کرزوس
کوروش پس از پیروزى درخشان در مرزهاى جنوب غربى اکنون متوجه مرزهاى شمال غرب و غرب خود شد. لیدیه قدرتى که باید از سر راه کنار گذاشته مى شد، از غرب...نامه حیدرخان عمواوغلی از سران مشروطه به محمد علی شاه
قسمتی از یک نامه سرگشاده خطاب به محمد علی شاه قاجار، به قلم حیدر خان عمواوغلی. اصل نامه به زبان ترکی ست. آن نامه در نشریه «کوشش» چاپ تبریز منتشر شد. ترجمه...حیدرخان عمواوغلی از سران مشروطه خواهی
حیدرخان عمواوغلی تاریوردی (زاده ۱۲۵۹ خورشیدی در گیومری – درگذشته ۵ آبان ۱۳۰۰ در گیلان) مشهور به حیدرخان عمواوغلی انقلابی ایرانی و از فعالان مؤثر جنبش مشروطه ایران و از رهبران حزب کمونیست ایران بود. پس از به توپ بستن مجلس حیدرخان عمواوغلی...گزنفن درباره کوروش کبیر چه می گوید
کورش رهبر نامی و جهاندار بزرگ و بلندنژائ پارسی با نرمخوئی و بیدار دلی شاهانه و برازندگی و دادگری مردانه ای که داشت توانست دلهای مردمان گوناگون را چنان به خود...تاریخچه جشن سده
بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند. ابوریحانب یرونی می نویسد: سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این...پربازدیدترین مطالب
- هفته
- ماه
- کل
برچسب ها
آرشیو ماهیانه
- اسفند ۱۳۹۹
- بهمن ۱۳۹۹
- آذر ۱۳۹۹
- آبان ۱۳۹۹
- مهر ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- خرداد ۱۳۹۹
- فروردین ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- مرداد ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- اردیبهشت ۱۳۹۸
- فروردین ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- اردیبهشت ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- فروردین ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵